و ان یکاد الذین کفرو الیز لقونک با بصار هم لماسمعوالذکرویقولون انه لمجنون و ما هوالا ذکر للعالمین.
اینجا میخواهم از روزهای قشنگم با مهربون همسرم و یه نی نی ناز که تازه وارد خونه ماست و خدای مهربون به من و همسری هدیه داده بنویسم
از خاطرات قشنگ دوران بارداری و بزرگ شدن هدیه الهی ام توی دلم
ناز مامان چندماه بود که منتظر اومدنت بودم تا اینکه ۵ مهر بیبی چک مثبت شد در کمال ناباوری یکی دیگه برداشتم باز م مثبت شد وفردا با بابایی رفتم وازمایش دادم وعصر که برای جواب رفتم مسول ازمایشگاه گفت مثبته اما عددش کمه ترس تودلم افتاد وبتا ۱۰۰ بود وسه روز دیگه بعداز تکرار ازمایش بتا ۵۰۰ شده بود ومن خیلی خوشحال بودم تا اینکه تو جمع مهمونی تو خونه عموت این قضیه رو به اونا گفتم خلاصه خبر مثل بمب ترکید وهمه جا پیچید وهمه به من تبریک میگفتن ومنم هی سرخ وسفید میشدم از خجالت بزرگترا " مامانم بابام پدرشوهرم و.... " عزیزم قدمت به زند گیمون مبارکه
سلام کوچولوی من هر روز به امید بزرگتر شدنت و اومدنت به این دنیا لحظه شماری میکنم
رویا جونم از دخترت هم تو وبلاگ بنویس که منتظر نی نی دومه ...........اینجوری با خوندن این مطالب در اینده اونو نسبت به بچه دوم حساس میکنی اینجور که شما نوشتی انگار نه انگارکه اصلا بچه دیگه ای هم داری و اولین بارته که باردار شدی و دخملی و اصلا به حساب نیاوردییییییییییییییییییییییی
ممنون شادی جون حتمن